خمخـانه

هــــزارتـــــــــوی اندیشـه

خمخـانه

هــــزارتـــــــــوی اندیشـه

عینک ذهن

در کتابهای منطقی قدیم ذهن و فکر را طوری تعریف کرده بودند که بنابر آن، ذهن انسان خالی است و درست مثل یک آینه شفاف و جهان بیرون در آن منعکس می­شود. بنابر این، آنچه من می­بینم، همان است که هست و غیر از آن نیست.

کارتون کردگدن از مثال­های خوبی است که می­تواند نظریه عینک ذهن کانت را خیلی رسا بیان کند که خلاف نظریه قدیم است. در باور کانت، هر تصویری از جهان خارج که وارد ذهن می­شود، در قالب و شاکلۀ ذهن می­افتد و  شکل او را به خود می­گیرد و آن گاه است که ادارک می­شود. ذهن انسان یک ساختار «ماتقدم» یا پیشینی دارد و دوازده مقوله این ساختار را ساخته­اند. یک کاسۀ فلزی را فرض کنید که دوازده جایش ضربه خورده و تورفتگی دارد. هر مایه­ای که در این کاسه بریزید، فورا شکل ظرف را به خود می­گیرد و حتما آن دوازده تو رفتگی را پر می­کند و این مایه به شکل آن ظرف در می­آید. مایه فقط ماده ادارک است؛ اما ذهن برای ادراک نیاز به صورت هم دارد و صورت به واسطه این ظرف شکل می­گیرد. اما هر کسی بسته به قابلیت­های فیزیکی و ذهنی و ... فرهنگی­اش، ظرفی برای خود دارد. به عبارت دیگر، ظرف هر کس بسته به عواملی که مخصوص خود اوست، شکل گرفته و ادارک هر کس از جهان ویژۀ خود اوست. نتیجه آن که نمی­توان توقع داشت که ادراک من و تو عین هم باشد.

قبول نظریه کانت نتایج بسیار مهمی دارد از جمله مدارا و تساهل و تسامح نسبت به ادراک و رفتار دیگران و اینکه هر کس حقیقتی برای خود دارد و اعتقاد به خرده حقایق­ها و خرده عقل­ها. در حوزۀ عملی نیز اعتقاد به اخلاق­ها و رد اخلاق واحد.

مشکلی که پیش می­آید، نسبیت­گرایی در حوزۀ عمل است که آن را نیز باید با قرارداد رفع کرد. یعنی آدم­ها مثل بچه آدم می­نشینند کنار هم و با کمی گذشت و مدارا، بر سر اصولی توافق می­کنند و می­گویند فعلا ما بر اساس این اصول عمل می­کنیم تا ببینیم بعدا چه می­شود.



در این کارتون، جناب کرکدن هر چی که می بینه یک شاخ محترم وسطشه. این مثال خوبیه برای نظریه کانت. به عکسهای افتاده روی زمین هم توجه کنید.


برگرفته ازآوازباران



در باب دموکراسی

اکسیر دموکراسی و توسعه یافتگی


نویسنده: دکتر عبدالحسن نوریان



برای مطالعه مقاله به ادامه مطلب بروید

ادامه مطلب ...

ده فرمان شیطان

در روزگاران قدیم انسانها بسیار به هم ظلم کردند و سیاهی و تباهی به نهایت خود رسید .

تا اینکه کتیبه ای از سوی پروردگارشان بر آنان نازل شد ! 


ده فرمان :
1-   هیچ انسانی ، انسان دیگر را نکُشد .
2-   هیچ انسانی ، به انسان دیگر تجاوز نکند .
3-   هیچ انسانی ، به انسان دیگر دروغ نگوید .
4-   هیچ انسانی ، به انسان دیگر تهمت نزند .
5-   هیچ انسانی ، از انسان دیگر غیبت نکند .
6-   هیچ انسانی ، مال انسان دیگر را نخورد .
7-   هیچ انسانی ، به انسان دیگر زور نگوید .
8-   هیچ انسانی ، بر انسان دیگر برتری نجوید .
9-   هیچ انسانی ، در کار انسان دیگر تجسس نکند .
10-   هیچ انسانی ، انسان دیگر را نپرستد !
 
 
پس از آن سالیان سختی بر شیطان و همدستانش گذشت ،
تا اینکه روزی شیطان ، چاره ای اندیشید .
 
او گفت :
ای دوستان ، کلمه ای یافته ام که بسیار از او بیزارم
اما به زودی با افزودن تنها همین یک کلمه به ده فرمان ، همه چیز را به سود خودمان ، تغییر خواهم داد و ده فرمان چنین شد : 
  
 
1-   هیچ انسانی ، انسان  مؤمن دیگر را نکُشد .
2-   هیچ انسانی ، به انسان مؤمن دیگر تجاوز نکند .
3-   هیچ انسانی ، به انسان مؤمن دیگر دروغ نگوید .
4-   هیچ انسانی ، به انسان مؤمن دیگر تهمت نزند .
5-   هیچ انسانی ، از انسان مؤمن دیگر غیبت نکند .
6-   هیچ انسانی ، مال انسان مؤمن دیگر را نخورد .
7-   هیچ انسانی ، به انسان مؤمن  دیگر زور نگوید .
8-   هیچ انسانی ، بر انسان مؤمن دیگر برتری نجوید .
9-   هیچ انسانی ، در کار انسان مؤمن دیگر تجسس نکند .
10-   هیچ انسانی ، انسان دیگر را نپرستد ! مگر اینکه بسیار مؤمن باشد !

 
و اینک ای دوستان
به سوی انسانها بروید و به وسوسه بپردازید
و کاری کنید که هیچ کس ، هیچ کس را مؤمن نپندارد ، جز آنان که از دنیا رفته اند .